مهر است و آغاز پاییز. دانشآموز تنبلی را میمانم که لاشهی خویش را به زور از نیمهی سال میگذراند تا وارد دوران درس و تلاش بشود و هر سال این درد مکرر است. دلم میسوزد هم برای خودم و همنسلهایم که آرزویهای برباد رفتهشان زیر آوار زمان دفن شده و هم برای نسلهای بعد که نور امیدی آیندهشان را روشن نمیکند. گیج و سرگشته در تأمل ایام گذشته «بر عمر تلف کرده تأسف میخوردم و سنگ سراچه دل به الماس آب دیده میسفتم» و انگار که زمان از حرکت باز ایستاده باشد، ابیاتی از سعدی را سخت مناسب حال و روز خود یافتم: «نیک و بد چون همی بباید مرد / خنک آنکس که گوی نیکی برد».
زنگ مدرسه ظاهرا همهی اتفاقات دیگر مهرماه را به فراموشی میسپارد. برای دانشآموزان زیادی بوی ماه مهر چندان خوشایند نیست و زنگی که به صدا در میآید؛ بدآهنگ نوایی است که لذت بازی را به کلفت تکلیف زایل میکند. امروز بار دیگر همه چیز دست به دست هم میدهند تا این «زنگزدگی» جشن گرفته شود و «خلاقیت» بزرگترین قربانی این جشن است. در سالهای گذشته روند استعدادکشی و تبدیل ایشان به «مغزهای کوچک زده» روندی صعودی گرفته است. والدین ناآگاه در رقابتی نفسگیر برای جبران کمبودها و عقدههای خودشان و چشم و همچشمی، فرزندان خود را به قربانگاه مدارس خاص و خاصتر میبرند تا با انواع جزوه و کتاب و دورههای تقویتی آنها را برای رویارویی با دیو پلشت کنکور آماده کنند. حاصل همهی این جد و جهد ملتی که سرنا را از سر گشادش مینوازد، در کنار معدود فایقآمدگان بر دیو کنکور که قرار است چند سال بعد بر جمعیت لیسانسیههای بیکار افزوده شوند، انبوهی استعداد نابود شده است که میتوانستند شهروندان مفید و ماهری برای کشور بشوند. آیا تاریخ چنین فرزندکشی دستهجمعی را سراغ دارد؟
اصلا از همهی اینها بگذریم. صحنهی رفت و آمد فرزندان دلبند این سرزمین به کانونهای تعلیم و تربیت یکی از رقتبارترین نقیضههای یک جامعهی انسانی است. ما برای داشتن جامعهای سعادتمند، به رعایت حقوق دیگران و تحمل یکدیگر سخت نیازمندیم اما کیلوهای اضافیمان اجازه نمیدهد تا به وظیفهی شهروندی خویش پایبند بمانیم. با خودخواهیای جلوی مدرسهها را به گرههای کور ترافیکی تبدیل میکنیم در حالی که چند متر آنطرفتر احتمالا جای مناسبی برای پارک گیرمان میآید. واقعا توقع دارید با این رفتار که از ضعف اخلاقی و نابالغی فکریمان سرچشمه میگیرد، فرزندانمان شهروندانی قانونمدار و مراعاتکننده حق و حقوق دیگران بار بیایند. به گمانم همین یک قلم اقدام ضد تربیتی کافی است تا آینده یک انسان را با مخاطره روبهرو کند.
امروز در گردش افلاک نقطهی اعتدال پاییزی است که از آن به انقلاب پاییزی هم نام میبرند. تقارن انقلاب پاییز با فصل دانشاندوزی، نیاز ما را به ایجاد یک تحول عمیق فکری عمیق بهتر نمایان میکند.
انتهای پیام/*