«تابناک»، حسن عباسی؛ دهه شصتیها کارتون زبل خان را به یاد دارند. زبل خان شکارچی قابلی بود که از پس شکار هر حیوانی بر میآمد. تیتراژ کارتون اینگونه بود که:
زبل خان اینجا
زبل خان اونجا
زبل خان همه جا و...
زبل خان در واقع نمادی از یک قهرمان پوشالی بود کسی که با کمک کارگردان و به روشهای مسخره و غیر معمول و غیرمعقول کارهای محیّرالعقول انجام میداد و هر حیوان درندهای را شکار میکرد.
در سالهای قبل از انقلاب یک آقای دکتری کشور را ترک و به قصد تحصیل طب به کشور سوئیس و پس از آن آلمان سفر و درنهایت به عنوان شهروند آلمانی درآنجا به کار و زندگی ادامه میدهد.
اینکه چرا هم دورهای هایش که همه مشهور تر و قابلتر بودند و در مراکز معتبرتر آموزش دیده بودند برگشتند و درکشور خودشان به تربیت نیروی متخصص پرداختند ولی ایشان بر نگشت بماند.
تا زمان پیروزی انقلاب و سالهای اولیهی جنگ تحمیلی در حالی که بهترین اساتید پزشکی این مرز و بوم داوطلبانه به مناطق جنگی و پشت جبهه رفته و منشأ خدمات بینظیری گشتند ولی جناب ایشان در تمام دوران جنگ به فکر کشور و مردمشان نبودند و کوچکترین کاری برای مردم و کشورشان نکردند هم بماند.
در انتهای دفاع مقدّس و دوران سازندگی سخن از پزشکی به میان آمد که در کشور آلمان بواسطهی دلالی و اخذ مبالغ زیادی پول موجب پذیرش جانبازان شیمیایی و مجروحین جنگ در بیمارستانهای آلمان گردیده که از فروشندههای اصلی سلاح شیمیایی و سایر تسلیحات به عراق بوده ولی جناب پزشک دلّال ما هیچگاه با این مسئله مشکل نداشته و از راه دلّالی مبالغ زیادی پول به هم زد و با دادن هدیه و پول و قبول مخارج سفرهای علمی برای همکارانش به منظور شرکت در سمینارها به مقام پرزیدنتی جهانی رشتهی مغز و اعصاب نائل شد. مقامی که توسط خودش ساخته و خودش آنرا با دادن هدیه و کادو به دوستانش تمدید میکرد.
پس از پایان جنگ جناب پروفسور «دوربینی» که عاشق شرکت در مجالس و کنگرهها بود و گروهی فیلمبردار و خبرنگار مستخدم خودش را برای تبلیغات با خود به اینور و آنور دنیا میبرد به یکباره در کشور مطرح و واسطهی خرید چند دستگاه گاما نایف دست دوّم کارکردهی آلمانی به قیمت خیلی بالاتر برای کشور شد.
پس از اتمام جنگ و در دوران بازسازی کم کم حضور ایشان در مجامع غیرعلمی و سیاسی پر رنگتر و در دوران «محمود احمدی نژاد» به عنوان چهره برتر کشوری معرفی و ساخت مرکز مغز و اعصاب ایران را با کمک شهردار وقت تهران کلنگ زدند.
مرکزی که قرار بود سه ساله افتتاح ولی پس از نُه سال و حیف و میل بخوانید اختلاس زیاد بیت المال در حال پوسیدن است.
در آن دوره کمتر روزی بود که تلویزیون ایشان را نشان ندهد در حالیکه واقعاً کاری جز جراحی بلد نبودند و هنر قابل توجّه و مهمّی نداشتند و فقط تکنسینی بود که یک عمل مغز «آکوستیک نوروما» را احتمالاً کمی بهتر از بقیّه انجام می داد.
در تمام این دورهها بهترین و فرهیخته ترین پزشکان این مرز و بوم که تمام زمان جنگ و پس از آن را در کشور مانده و خدمت کرده بودند را نه کسی معرفی می کرد و نه صدا و سیما نشان میداد!
پس از دوران احمدی نژاد و زمین گیر شدن پروژهی کذائی ساختمان مغز و اعصاب حضور جنابشان به یک باره در ایران کمرنگ و هراز چند گاهی خبر از بستری شدن یک مختلس یا یک مسئول در مرکز درمانی ایشان ، و شاهد انتشار عکس و ویدئو از ایشان با افراد حقیقی و حقوقی بودیم که هر جا به نفعشان نبود مُنکر آن می شدند.
خلاصه هر جا پای پول در میان باشد ردّ پای پروفسور را می توان دید و آخرین شعبدهی ایشان بستری کردن قاضی فاسد و رشوه گیر پروندهی لواسانات در مرکز ایشان است.
میتوان پروفسور خود خواندهی مدعی وطن پرستی را که قبل از انقلاب قید این آب و خاک را زده و خدمت «به از ما بهتران» را به خدمت به مردم کشورش ترجیح داد و در طی سالهای اخیر از طریق دلالها و واسطه ها پول زیادی هم برای فروش تجهیزات دست دوم و اسقاطی به جیب زد به «زبل خان» تشبیه کرد.
زبل خانی که در پزشکی ایران و حافظهی ملّت بزرگ ایران قهرمانی پوشالی نیست. پزشکی که پنجاه سال از عمرش را به طبابت در دیگر کشورها پرداخت و به مردمش خصوصاً در دوران جنگ پُشت کرد.
جناب "زبل خان" پروفسور خود خواندهی خلافت جراحی اعصاب تشت رسوایی شما هم در نظر جامعهی پزشکی و هم از نظر مردم بزرگ ایران سالهاست که بر زمین افتاده و گوش همه را آزار می دهد.
تشت رسوائیات زمانی افتاد که به آلمانیها خدمت می کردی و مردم کشورت و بهترین جوانان این کشور توسط سلاح های شیمیائی ساخت آلمان سوختند و تو دم نزدی.
همان بهتر که رفتی و برنگشتی
انتهای پیام/*