وقتی بیماری دچار ایست قلبی تنفسی میشود، «کد ۹۹» اعلام میکنند؛ و این یعنی تیم کد بهسرعت بر بالین بیمار حاضر شده و عملیات احیا (CPR) را انجام میدهند، و شاید زنده بماند. دیشب در بیمارستان کشیک بودم و آن قدر پشت سر هم کد۹۹ اعلام کردند که یاد فرودگاههای بینالمللی افتادم، وقتی هواپیماها پیدرپی برمیخیزند و فرود میآیند. دیشب، بیشترِ بیماران به توقف رسیده، برای همیشه پرواز کردند و فرودشان در غوغای قیامت خواهد بود؛ و همهشان کرونایی. حتی یک بار همزمان دو بیمار کد خوردند. بیمارستان از کرونا سرریز شده و کم از غائلهی قیامت ندارد. پیر و جوان، با و بدون بیماری زمینهای. ورزشکار. مادر باردار. دو برادر که یکی رفت و یکی ماند، فعلا. زنی که از عروس شدناش یک ماه نگذشته است. شهر، شبیه مزرعهی ملخزده است.
عکسی که در اینستاگرام گذاشتم، مربوط به یکی از بیماران دیشب است که حوصلهاش سر رفت و رفت. چشمانتظارِ ملاقات پسر خارجنشیناش بود و نشد و دیدار به قیامت. در بخشها و آیسییوهای مخصوص کرونا، تخت خالی باقی نمانده است. شبیه داستانهای کافکا شده است. یک بار حس کردم عنکبوتی غولآسا در کُنجِ آیسییو، به دیوار چسبیده است و یکییکی بیماران را به سمت تارهای چسبندهی خود میکشد. هر کدام از ما میتواند همین کسی باشد که دیشب، تمام کرد. شاید او هم فکر میکرد خودش نمیگیرد و نیازی به ماسک ندارد. یا شاید بیگناه بود و قربانیِ بیمار یا ناقلی شد که ماسک نزده بود. کاش کسانی که ماسک نمیزنند، یا فاصلهی اجتماعی را رعایت نمیکنند، میفهمیدند که گاه در حد یک «جنایتکار اجتماعی» گناهکارند. با مکافاتی که همه را درگیر میکند.
انتهای پیام/*