به گزارش تابناک
یزد،«آيا همه راهها نه به روم که به مسکو ختم خواهد شد؟ اکنون مسئله اين است!
سياست روسها ظاهرا بر اين مبنا قرار گرفته که همه راهها را به مسکو ختم کنند، حداقل در خصوص خاورميانه که اينگونه به نظر ميرسد.
ديپلماسي روسها از دوران جنگ سرد به بعد عمدتا بر3پايه استوار بود.
1- مقابله سياسي با اروپاي غربي.
2- دفاع تهاجمي در شرق اروپا و در برابر ناتو.
3- رقابت و تعادل تسليحاتي و موشکي با ايالات متحده.
در واقع تامين و حفظ امنيت و صلح بين المللي تابع قاعده کلي روابط شرق و
غرب در نقطه کانوني اروپا شد و همه چيز در عرصه بين الملل حتي بحران
خاورميانه در مراتب بعدي اولويتها قرار مي گرفت. گرچه اين به معناي بي
اهميتي خاورميانه براي روسها نبوده و نيست؛ اما واقعيت اين است که
خاورميانه؛ آفريقاي عربي و خليج فارس در اثباتي ترين حالت؛ صرفا بخشي از
ديپلماسي پيوسته و عمومي روسها تلقي مي شوند که مسائل آنها بايد در چارچوب
مناسبات کلي تري حل و فصل شود. حضور نظامي روسيه در سوريه دليلي کافي براي
تغيير اين سياست قديمي و شناخته شده تلقي نميشود.
خصوصا که روس ها همواره فاقد يک سياست مدون قابل اتکا در خاورميانه بوده
اند . به همين دليل طي حداقل 50 سال اخير، اصول سياست دفاعي و امنيتي آنها
در عرصه بين المللي همواره تابع يک ساختار کلي بر 3پايه بيان شده قبلي بوده
است. صرف نظر از درست يا غلط بودن اين سياست، اما نتايج گريزناپذير چنين
متد دفاعي - تهاجمي اينک در برابر ما قرار دارد و نشان ميدهد اين سياست 3
کانوني به تامين خواستههايشان در تامين امنيت راهبردي کمک چنداني نکرده
است.کسينجر معتقد بود " هيچ وقت بحث بر سر درستي و اشتباه اين سياست نبود.
آنها چاره ديگري جز بازي در اروپا نداشتند. ما و متحدانمان اين را
ميدانستيم ".
از همين زاويه مي توان درک کرد چرا مسکو هيچگاه نتوانست به موقعيت بالا و
تعيينکنندهاي در تحولات پيراموني و در بحث فعلي ما خاورميانه دست پيدا
کند. حتي در اوج 2 جنگ سرنوشت ساز 1967 و 1973 اعراب و اسرائيل که جغرافياي
سياسي خاورميانه تغيير کرد، روسها در قسمت بد فيلم شروع به ايفاي نقش
کردند و نتوانستند تاثيري بر فرآيند تحولات نظامي و نتيجه سياسي بعد از آن
بگذارند. البته پاداش خود را هم با سيلي انور سادات به صورت مستشاران شوروي
دريافت کردند. آنگاه که سادات در جنگ1973 سفير شوروي در قاهره را به اتاق
جنگ پر از دود پيپ خود دعوت کرد و به او گفت" برژنف کجاست؟ او پيدا
نميکنم!
بسيار خوب؛ هواپيماها و کشتيها در اسکندريه و قاهره منتظر اخراج مستشاران
شما هستند. به لئونيد بگوييد همه چيز ميان ما تمام شد". جيمز شلزينگر وزير
اسبق دفاع ايالات متحده در دهه 70 معتقد بود "مشکل سادات حداقل در آن دوره
حساس، در عدم درک عميق وي از استراتژي روسيه در خاورميانه، خوشبيني به آنها
و ماهيت روابط مسکو و واشنگتن خلاصه ميشد".
البته سياستهاي خود خواسته يا اجباري کرملين در منطقهاي استراتژيک مانند
خاورميانه و انتقادات شديدي که به آن وارد ميشود - بسته به اينکه شما در
کدام طرف ارزيابي از ديپلماسي روس ها قرار داريد- به مصر محدود نشد. روند
وقايع دنياي عرب و سير نزولي نفوذ و اعتبار مسکوي سرخ يا صورتي! در منطقه
چه قبل و چه بعداز سال 1991، نشان از نارضايتي دارد که همواره متوجه
سياستهاي مسکودر منطقه بوده است (منطقا بايد اينگونه نتيجه بگيريم ). به
همين دليل اينک در برابر شرايطي قرار گرفتهايم که هرگونه قضاوت درباره
سياستهاي جاري و آينده آنان تا حدي مشکل شده است. در واقع مشخص نيست
تحرکات اخير روسيه را بايد ناشي از چرخشي 180 درجه اي در سياستهاي آنان در
منطقه بدانيم يا آن را ناشي از اقدامي تاکتيکي با دامنه ميانه براي حصول
توافق بر اساس يک درک مشترک منافع متقابلي با ايالات متحده و اروپا قلمداد
کنيم؟ اين را نميدانم! اما اگر ناشي از شرايط گزينه اول باشد، حتما
راسپوتين مقدس ، بار ديگر در کرملين معجزهاي کرده است!!
به همين دليل به صرف تحرکات قابل توجه روسها در سوريه مشکل بتوان وقوع
تغييراتي بنيادين در سياست خاورميانهاي آنها را باورکرد. نگاهي محدود شايد
ما را به اين نتيجه برساند، اما در بلندمدت اين نگاه گمراه کننده خواهد
بود. برخلاف اروپا، بستر يک تقابل دائمي تعيين کننده ميان روسيه و غرب در
خاورميانه وجود ندارد.
در خاورميانه کنوني و آنچه به سوريه مربوط مي شود نبايد با 2 اشتباهات
محاسباتي در دو سوي نهايي يک تحليل، تصور کنيم مسکو، سوريه و آقاي بشار اسد
را همچون راسکلنيف رمان داستايوفسکي به حال خود رها خواهد کرد.اما در سوي
ديگر قضيه سوال اصلي اين است " نقطه مقاومت نهايي آنهم از نوع روسي آن در
منطقه کجاست ؟ اينکه سر گئي لاوروف روز 5 شنبه ارتش آزاد سوريه را بخشي از
فرآيند سياسي و حل بحران معرفي
مي کند،کدام پرده از پس سياست منطقه اي مسکو بالا رفته که تاکنون در
سناريوي 4 ساله سوريه ديده نشده بود؟و با توجه به ميراث تجربي روس ها در
خاورميانه،آنها از اين قسمت نمايش نتيجه دلخواه را خواهند گرفت؟ بايد صبر
کرد" نه خيلي نزديک، اما نه خيلي دور".شايد در تحليل نهايي مسکو درصدد است
خودرا به تنها گزينه تکيه گاهي دمشق تبديل کند.بسيار خوب!
اما اگر اينگونه است، نتيجه سياسي چنين تصميمي در يک معادله کلان سياسي چه
خواهد بود؟ به قول داستايوفسکي "کافي است کمي قوه تخيل تان را به کار
بيندازيد".