نگاهی به پیگیری ربوده شدن امام موسی صدر در دولت موقت:
ربوده‌شدن آقای صدر به معمایی با راه‌حل «ناممکن» تبدیل شده و تا به امروز پاسخ مشخصی نداشته؛ اگرچه در همه دوره‌های تاریخ انقلاب اسلامی سرنوشتش از مسائل مورد توجه بود: هم در دولت موقت، هم در زمان ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای و هم در زمان ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی یا در دوره دولت اصلاحات.
کد خبر: ۸۶۱۱۱
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۰ 31 August 2015
چندروز از شهریور ١٣٥٧ می‌گذشت که خبر ربوده‌شدنش منتشر شد. این دومین سفر او به لیبی بود. اولین ملاقاتش با سرهنگ معمر قذافی به دعوایی ختم شد و این بار به معمایی فراموش‌نشدنی. دعوا بر سر کتاب سبزرنگی بود که قذافی منتشر کرده بود و «نهایتا وحی را انکار می‌کرد». و این‌بار «هواری بومدین»، چهارمین رئیس‌جمهور الجزایر، اصرار داشت ملاقات امام‌موسی‌صدر با قذافی می‌تواند برای حل مسئله لبنان و فلسطین مفید باشد. قرار بود در این سفر صادق طباطبایی و صادق قطب‌زاده او را در سفر همراهی کنند. صادق طباطبایی می‌گوید: «هدف ما این بود به لیبی برویم و از قذافی برای پخش روزی دو ساعت برنامه رادیویی برای ایران امکانات بگیریم... کاردار سفارت لیبی دعوت‌نامه رسمی معمر قذافی را به ایشان داد و پیشنهاد کرد در جشن بزرگداشت انقلاب که اول سپتامبر برگزار می‌شود، آنجا باشند».

اما امام‌موسی‌صدر می‌خواست بیستم آگوست به لیبی سفر کند. دو صادق، - یعنی خواهرزاده به‌همراه دوست صمیمی‌اش - آماده همراهی می‌شوند اما بار دیگر سفر یک هفته به تعویق می‌افتد و «صادق‌ها» از سفر باز می‌مانند. روز ٢٥ آگوست (سوم شهریور) امام‌موسی‌صدر به همراه محمد یعقوب، از روحانیون خوش‌فکر لبنانی و عباس بدرالدین، روزنامه‌نگار و مدیر خبرگزاری لبنان، وارد لیبی می‌شوند و در فرودگاه رئیس‌دفتر ستاد سیاست خارجه از آنها استقبال می‌کند و برای اقامت، به هتل الشاطی می‌روند. اما این سفر متفاوت از دیگر سفرهای خارجی آقای صدر بود «وی از روز اول هیچ ارتباطی با جهان خارج نداشت». صادق طباطبایی روایت می‌کند: «در طول روزهای بیست‌وپنجم تا بیست‌وهفتم ماه آگوست  کسی از ایشان خبر نداشت. اصلا همه متعجب بودند چرا تماسی نگرفته‌اند و عجیب‌تر اینکه ورودشان به لیبی در رسانه‌های لیبی نیز منعکس نشد... . در بیست‌وهشتم آگوست یکی از همراهانش برای انجام کاری به سفارت لبنان در لیبی مراجعه کرده، کاردار لبنان در لیبی تازه متوجه می‌شود آقای صدر در آنجا هستند... بعدازظهر همان روز کاردار لبنان به هتل مراجعه می‌کند تا پاسپورت بدرالدین را به او دهد اما اثری از امام و همراهانش نبوده است».

بعدها قذافی نقل می‌کند روز سی‌ویکم آگوست، ساعت یک‌ونیم ظهر با امام‌موسی وقت ملاقات داشته او نیامد و اطلاع دادند که ایشان با پروازی به رم رفته است. اما از طریق دادستانی ایتالیا تحقیقاتی انجام می‌شود و درنهایت می‌گویند چنین شخصی وارد خاک ایتالیا نشده و «افراد دیگری با مدارک آقای صدر و همراهانش وارد هتل «هالی‌دی‌این» شده و فرم ورود را پر می‌کنند...». فرمی که حتی نام افراد با غلط املایی نوشته می‌شود: «محمد شهاده یعقوب». بعد از اقامت در هتل، وسایل‌ اقامت‌کنندگان در هتل می‌‌ماند و خود دیگر به هتل برنمی‌گردند؛ وسایلی چون لباس، ساعت شکسته و گذرنامه آقای صدر. آقای صدر برخلاف ادعا، به فرانسه هم نرفته بود و البته ویزایی هم برای وی گرفته می‌شود؛ «درحالی‌که ایشان ویزای معتبر فرانسه در گذرنامه داشتند». این حوادث به تاریخ ٩ شهریور ١٣٥٧ بود و هشت روز بعد میدان ژاله در ایران به‌ خون نشست؛ و دو ردیف مسلسل صف جلو راه‌پیمایان را بر زمین ریخت. اما پاییز بر بام ایران ننشسته بود و می‌رفت تا چند ماه دیگر، بهاری در زمستان شکوفه کند.

بازرگان: ٢٧٥ روز
١٥ بهمن ١٣٥٧، سه روز بعد از بازگشت رهبر انقلاب به ایران و استقبال باشکوه مردمی از وی، در مدرسه علوی، حجت‌الاسلام هاشمی‌رفسنجانی، متن حکمی را خواند با امضای «روح‌الله‌ موسوی خمینی» خطاب به مهندس مهدی بازرگان، برای تشکیل دولت موقت انقلابی، تا ترتیب اداره و تغییر نظام را بدهد. تلاش‌ها ثمر داده و هواپیمای انقلاب از مقصد نوفل‌لوشاتو بر قلب ایران فرود آمده بود. انقلاب نخست‌وزیری داشت که به او چریک پیر می‌گفتند؛ اما چریک نبود.

پیام تبریک رهبران جهان به صورت تلفنی و حضوری خطاب به رهبران انقلاب ارسال می‌شد. معمر قذافی رهبر لیبی نیز از این قاعده مستثنا نبود. اما در راه بهبود روابط ایران و لیبی در آن زمان یک معضل بزرگ وجود داشت و آن معمای ناپدیدشدن امام‌موسی‌صدر بود. بسیاری در جهان اسلام و ایران در این ماجرا دولت لیبی را مقصر اصلی می‌دانستند. ولی بودند عده‌ای که به این مسائل توجهی نداشتند و معتقد بودند ماجرای امام‌صدر توطئه‌ای از سوی محافل استکباری است تا میان لیبی و ایران اختلاف بیندازند.

 برای همین مرد دوم لیبی را به ایران دعوت کردند؛ «سرگرد عبدالسلام جلود». ورودش در چهارم اردیبهشت ١٣٥٨، به ایران مخالفان زیادی داشت. از مصطفی چمران که نامه‌ مفصلی در این‌باره به بنیان‌گذار انقلاب نوشت و ابراهیم یزدی، وزیر وقت امور خارجه و اعضای دولت موقت که بگذریم، امام‌خمینی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی نیز چندان اشتیاقی به آمدن وی نشان نمی‌داد. امام‌خمینی در همان زمان مقابل درخواست عده‌ای از افراد از جمله چهره‌هایی که از حامیان دولت لیبی در میان انقلابیون به‌شمار می‌رفتند، گفته بود: «من نمی‌گویم قذافی بیاید یا نیاید! اما اینجا نیاید!»

زمانی که آنان علت را جویا شدند، امام گفت: «هنوز مسئله آقاموسی حل نشده است و من قذافی را نمی‌پذیرم». وقتی جلود قصد سفر کرد، حامیانش در ایران دست به کار شدند. چنین شد که ورود او به ایران و عدم صدور اجازه فرود به هواپیمایش از سوی دولت موقت، یکی از انقلابیون را به فرودگاه کشاند. نیروهای نزدیک به وی ساعاتی فرودگاه را به اشغال خود درآوردند تا عبدالسلام جلود در عملیاتی نظامی از فرودگاه خارج شود و بتواند اقامت خود در ایران را به همراه یک هیأت ۷۰ نفری مرکب از نمایندگان دسته‌جات سیاسی لیبی، زنان، کارگران، دانشجویان، اصناف و کمیته‌های انقلابی خلق آغاز کند. مقصد دوم جلود، قم بود.

استقبال حامیان
محسن رفیق‌دوست درباره آنچه در بدو ورود جلود در فرودگاه مهرآباد اتفاق افتاد، می‌گوید: «وقتی هواپیمای آنها در فرودگاه تهران نشست، گروهی از طرف دولت موقت و به دستور شهید چمران هواپیما را محاصره کردند و نگذاشتند جلود و همراهانش پیاده شوند. دولت موقت ازجمله ابراهیم یزدی و دکتر چمران می‌گفتند چون امام‌موسی‌صدر در لیبی گم شده، جلود حق ورود ندارد. من و محمد منتظری و عده‌ای از پاسداران مسلح به فرودگاه رفتیم، گروه دولت موقت را عقب زدیم و جلود و گروه لیبیایی را سوار کاشین کردیم و به هتل شرایتون – هتل همای فعلی- بردیم. گروه طرفدار نهضت آزادی هر روز مقابل هتل می‌آمدند و به خاطر امام‌موسی‌صدر علیه لیبی شعار می‌دادند». محمد منتظری از ممانعت برخی از نیروها در استقبال هیأت لیبیایی آشفته می‌شود. او در بخشی از مطلبی با عنوان «نقش امپریالیسم در کشورهای جهان سوم» می‌نویسد: «...آری سیاست امپریالیستی-صهیونیستی مأموران رژیم گذشته بر بسیاری از مسائل کنونی کشور سایه انداخته و عناصر نالایق و احیانا مزدور به‌اصطلاح حاکم بر کشور، در چارچوب همین سیاست عمل می‌کنند...».

در حصار اسلحه
هاشم صباغیان که در زمان آمدن عبدالسلام جلود، معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب بود، می‌گوید: «نیمه‌های شب به ما اطلاع دادند هیأتی از لیبی وارد ایران خواهد شد. آمدن این هیأت که مورد تأیید امام‌خمینی نبود باید از طریق کانال دیپلماسی کشور و وزارت امور خارجه و دولت انجام می‌شد. اما دولت از این دعوت بی‌خبر بود. یادم هست آن شب تا صبح بیدار بودم. با رئیس‌ هواپیمایی کشور تماس گرفتیم و گفتیم اجازه فرود به این هواپیما ندهید. متوجه شدم آقای رفیق‌دوست به همراه عده‌ای مسلح می‌خواهند حتما این هواپیما فرود بیاید. ما مشکلات زیادی داشتیم و اگر درست با مسائل برخورد نمی‌شد امکان داشت حتی انقلاب به خطر بیفتد. چندنفر را به فرودگاه فرستادیم. آنها مدام سؤال می‌کردند تکلیف ما چیست و باید چه‌کار کنیم؟ و ما گفتیم نباید برخورد تندی شود. بالاخره هواپیما بر زمین نشست و آقایان رفیق‌دوست و محمد منتظری و دیگران جلود را به محل اقامتش منتقل کردند». فرودگاه مهرآباد به محاصره طرفداران جلود درآمد. رفتاری که بار دیگر ٥٠ روز بعد در٢٠ خرداد ۱۳۵۸ نیمه‌شب، اتفاق افتاد و ۵۵۰ نفر وارد فرودگاه شدند تا بدون پاسپورت از کشور خارج شوند به قصد لیبی برای شرکت در جشن استقلال کشور لیبی.

مذاکرات جلود با امام
«عبدالسلام جلود، نخست‌وزیر لیبی وارد تهران شد و به قم رفت تا با امام‌خمینی ملاقات و مذاکره کند...». این بخشی از خبری است که روزنامه کیهان در روز چهارم اردیبهشت ۵۸ نوشت. فردای آن روز، این روزنامه ذیل عنوان «معمای امام‌موسی‌صدر در مذاکرات امام و جلود» روایتی از دیدار رهبر انقلاب با نخست‌وزیر کشور انقلابی لیبی را به چاپ رساند. کیهان از قول امام نوشت: «معمای امام‌موسی‌صدر حل نمی‌شود مگر به دست دولت لیبی» و پاسخ جلود را بازتاب داده بود که مدعی بود: «دولت‌های بزرگ از مسئله امام‌صدر برای جلوگیری از دیدار معمر قذافی با امام‌خمینی سوءاستفاده می‌کنند».

امام در این دیدار خطاب به جلود گفته بود: «من قصد ایراد اتهامی بر شما در مورد ناپدیدشدن امام‌موسی‌صدر ندارم، مهم این است که سوءتفاهمی بین ملت‌ها و دولت‌های اسلامی نباشد و وحدت اسلامی همیشه محفوظ باشد اما قضیه‌ای که برای ما و علمای ایران و سایر اقشار به طور معما درآمده است، این فاجعه آقای صدر است. من و علمای ایران برای این فاجعه بسیار متأثر هستیم و این برای ما معمایی است که این معما حل نمی‌شود الا به دست دولت لیبی. ما این معما را می‌خواهیم که برادر ما «معمر» و دولت حل کنند و ناراحتی‌های ما را به اتمام برسانند...» اما سفر سرهنگ قذافی برای عرض تبریک به ایران به زمان دیگری موکول شد.

جلود سخنرانی می‌کند
در مسیر تهران- قم در رفت‌وآمد بود؛ اما تعداد روزهای حضورش در ایران را کسی دقیق نمی‌داند. صباغیان می‌گوید: «دعوت‌کنندگان جلود بسیار ترسیده بودند و از ترس خود را پنهان کرده بودند. برای همین دقیق مشخص نیست که جلود چند روز در ایران میهمان بود». او در روز هفتم اردیبهشت‌ماه ۵۸ در دفتر حزب جمهوری‌ اسلامی سخنرانی می‌کند و به پیوندها میان دو ملت و تشابه دو انقلاب تأکید می‌کند. «می‌خواهیم ایران و لیبی در استراتژی اسلامی هم‌پیمان باشند» و به «تحکیم روابط ملت‌های انقلابی در برابر استکبار جهانی» ترغیب می‌کند.

 اما مهم‌ترین سخنرانی‌اش یک هفته بعد در قم انجام می‌شود. پانزدهم اردیبهشت‌ماه روزنامه کیهان با تیتر درشت «ترور امام‌موسی‌صدر اعلام شد» به بازتاب سخنان سرگرد جلود در یک سخنرانی نسبتا طولانی در قم پرداخت که به نوشته این روزنامه با پرده‌برداری از راز معمای امام‌موسی‌صدر رهبر شیعیان لبنان، گفته بود «امام‌موسی‌صدر به دست صهیونیست‌ها و استعمارگران ترور شده است».

 جلود که به همراه هیأتی در مجلس یادبود استاد مرتضی مطهری در قم شرکت کرده بود، ترور امام‌موسی‌صدر را با ترور دکتر شریعتی و استاد مطهری شبیه دانست! او در قسمتی از سخنانش تأکید کرد: «دشمنان علیه اسلام توطئه می‌چینند و می‌خواهند از ترور امام‌موسی‌صدر، انگیزه‌ای برای اختلاف میان مردم به وجود آورند. می‌خواهند ما را از شما جدا کنند، حق را ضایع نمایند و  باطل را جای آن بنشانند. ما همه این ترورها را محکوم می‌کنیم».

 پیشنهاد تشکیل کمیته مشترک ایران و لیبی درباره امام‌صدر هم‌زمان از سوی مدیر تبلیغات خارجی لیبی هم اعلام شد و سیدابراهیم محمدالبشاری در نشستی خبری گفت: «ما برای قدردانی از امام‌خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران و به خاطر علایق خاص دو ملت اسلامی لیبی و ایران حاضریم کمیته مشترکی از ایران و لیبی برای تحقیق در مورد امام‌موسی‌صدر تشکیل شود. ما نیز تمام مدارک خود را در اختیار این کمیته قرار خواهیم داد...».

ممانعت از ورود کمیته تحقیق به لیبی
صادق طباطبایی در جلد دوم خاطرات خود می‌نویسد: «براساس قراردادی که بعد از انقلاب بین ایران و لیبی منعقد شد، روابط دیپلماتیک بین دو کشور برقرار شد (در دوره محمدرضاشاه ایران با لیبی رابطه نداشت) یکی از موارد این قرارداد تشکیل کمیته تحقیق در ایران و لیبی برای روشن‌شدن سرنوشت امام‌موسی‌صدر بود. براساس این قرارداد کمیسیونی مرکب از وزیر دادگستری، دو یا سه حقوق‌دان، نماینده دادستانی ایتالیا، نماینده دادگاهی در ایتالیا که چندبار پرونده آقای صدر را مطرح کرده بود و برایش مسجل شد که هرگز آقای صدر وارد ایتالیا نشده بود و نماینده قضائی دولت لبنان و بنده به‌عنوان عضو و سرپرست این کمیسیون تعیین شدیم.

 ما هم برای ارائه مطالب و اطلاعات گسترده‌ای که پیدا کرده بودیم، خود را آماده کرده بودیم، تاریخ سفر نیز تعیین شده بود و شبی قرار بود به طرف لیبی حرکت کنیم به ما اطلاع دادند نماینده رهبر لیبی در بیت یکی از مراجع تقلید قم اعلام کرد این هیأت را نمی‌پذیریم. در مقابل سؤال‌های مکرر، توضیح دادند اسم کمیسیون «گروه تحقیق» بود و چون آنها قبل از تحقیق نظرشان را به روزنامه‌ها داده‌اند، سفر منتفی است». طباطبایی از عضویت و ریاست گروه کناره‌گیری می‌کند تا این سفر انجام شود. «اما مقام لیبیایی پیش این مرجع تقلید اظهار نگرانی می‌کند و با عجله خود را به تهران و امام رسانده و از تبعات سفر روشنگر کمیته مذکور بر روابط دو کشور و زیان‌هایی که از آن رهگذر متوجه انقلاب نوپای اسلامی خواهد شد، اظهار نگرانی کردند... . سفر انجام نشد، اما حضرت امام‌خمینی موقعی که قذافی اعلام آمادگی کرد که به ایران بیاید، گفتند تا زمانی که مسئله امام‌موسی‌صدر مشخص نشود، ایشان را نخواهم پذیرفت».

و معما بی‌پاسخ ماند
ربوده‌شدن آقای صدر به معمایی با راه‌حل «ناممکن» تبدیل شده و تا به امروز پاسخ مشخصی نداشته؛ اگرچه در همه دوره‌های تاریخ انقلاب اسلامی سرنوشتش از مسائل مورد توجه بود: هم در دولت موقت، هم در زمان ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای و هم در زمان ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی یا در دوره دولت اصلاحات. صادق طباطبایی، خواهرزاده آقای صدر، می‌گوید: «در دوره ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای که قذافی با ایشان دیداری داشت و ایشان درباره آقای صدر سؤالاتی کردند، قذافی با حالت شوخی گفت این مسئله را فراموش کنید و ایشان اعتراض کردند و گفتند اولا این قضیه‌ای نیست که فراموش شود و ثانیا با فراموش‌کردن من که قضیه فراموش نمی‌شود و مردم هم همه‌چیز را فراموش نمی‌کنند. بار دوم هنگامی که آقای هاشمی‌رفسنجانی در زمان ریاست‌جمهوری در سفری که به لیبی داشتند و در این‌باره پرسید. باز هم قذافی از این موضوع ناراحت شد و دیگربار آقای ابطحی از طرف آقای خاتمی مسئول رسیدگی به این مسئله بودند که متأسفانه چون نتایجی در پی‌ نداشت، مذاکرات متوقف شد». تا اینکه قذافی سقوط کرد و بخشی از راز معما را با خود به خاک برد.
منبع:روزنامه شرق
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار