5 آذر گرگان در 5 پرده
ابتدا درود می فرستیم به روان پاک امام و شهدا بویژه شهدای پنجم آذر سال 57 گرگان و شهدای بسیج که با تاسی از قیام کربلا با فداکاریهای خود جلوه زیبایی به صفحات تاریخ بخشیدند.
پرده اول
موج مبارزات مردمی از مهرماه سال 1357 برعلیه رژیم شاه در سرتاسر کشور گسترش یافت و رفته رفته به اوج خود رسید. این روزها امام خمینی(ره) به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب اسلامی – که به تازگی از شهر نجف در عراق اخراج شده بود- مرحله دیگری از تبعید 14 ساله خود را در روستای نوفل لوشاتوی فرانسه می گذراند. شورای امنیت ملی رژیم شاه در 13 آبان سال 43 در پی مخالفت اما با قانون مصونیت سیاسی امریکایی ها در ایران(کاپیتولاسیون) او را از ایران به ترکیه و سپس به عراق تبعید نمود. برخلاف تصور رژیم او هیچگاه در دوران تبعید دست از مبارزه نکشید. اما سال 57 این روزها بیش از گذشته، تقریبا هر روز پیام و اعلامیه و مصاحبه ای از امام به گرگان و گلستان می رسید. عطش عمومی برای مطالعه پیامها و نوارهای امام چنان زیاد بود که هر روز عیان و نهان در میان مردم دست بدست می شد و حتی گاهی گلستانیها از طریق تلفن به فرانسه پیامهای امام را ضبط و تکثیر ، و در منطقه توزیع می کردند.
پرده دوم
امام خميني- رهبر كبير انقلاب اسلامي- طي پيامي كه در تاريخ دوم آذرماه سال 57 صادر فرمودند، روز يك شنبه پنجم آذر را عزاي عمومي اعلام نموده و از مردم خواست تا با هر وسيله ممكن به سقوط دستگاه جبار قيام كنند:
« دولت ياغي نظامي به امر شاه تر و خشك را به آتش كشيده و يكي از بزرگترين ضربههاي اين جنايتكار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت عليبنموسيالرضا – صلواه الله عليه- است. اين بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد بوجود آمد، و در زمان محمدرضا خان آن جنايت تجديد و دژخيمان شاه در صحن و حريم آن حضرت ريخته و كشتار كردند. ملت مسلمان بايد از اين شاه و دولت ياغي غاصب تبرّي كنند و مخالفت با آن لازم است... اطاعت اين دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است. خداوند مسلمين را از شَرِّ آنان حفظ فرمايد. در اين عزاي بزرگ و جسارت به مقام امام امت، روز يكشنبه 25 ذيحجه[پنجم آذر سال 1357] عزاي عمومي اعلام ميشود.»
این پیام بدان جهت بود که چند روز قبل (29 آبان سال57) ماموران رژیم پهلوی به مردم پناه برده در حرم مطهر امام رضا(ع) در مشهد ، تیر اندارزی و عده ای از مردم بی گناه را شهید و مجروح نمودند. آنچه این رویداد را از بقیه کشتارها و تیراندازیهای روزانه رژیم متمایز می کرد، فقط بی حرمتی به بارگاه ملکوتی امام هشتم بود نه چیز دیگر .
لذا با توجه به همین حساسیت ، پیام امام در زمانی کوتاه به گرگان و سایر مناطق کشور رسید و خبرآن توسط علما و با همکاری بی دریغ مردم بویژه جوانان به همه جا اعلام شد که فردا صبح جلوی فلکه امام زاده عبدالله گرگان برای راهپیمایی اعتراض آمیز به این جنایت رژیم پهلوی تجمع نمایند .
پرده سوم
به دنبال اطلاع رسانی گسترده ای که در سراسر این منطقه اعم از محلات شهر گرگان و روستاها و شهرهای اطراف مانند كردكوي و بندرگز و عليآباد و... صورت گرفت، مردم مسلمان و انقلابی از اولين ساعات صبح روز 5 آذر سال 57 در اطاعت از فرمان رهبر خود- خميني كبير- عازم فلکه امامزاده عبدالله– برادر امام رضا(ع) – شدند. جمعيت بیشماری بالغ بر دهها هزار نفر از اقشار مختلف مردم اعم از روحاني، فرهنگي، كارگر، كشاورز، محصل، دانشجو، بازاري، راننده، كاسب، كارمند، زن، مرد، پیر، جوان، كودك و... در قیام سیاسی- مذهبی حاضر شده بودند.
نيروهاي مسلح حکومت پهلوی هم برای سرکوب تظاهرت آرام و مسالمت آمیز این شهر کوچک، سنگ تمام گذاشته بودند، بطوری که يك واحد 29 نفره از مأموران ژاندارمري گرگان ، و يك گروه از نيروهاي ژاندارمري مشهد و چند ماشين از نيروهاي پليس شهرباني گرگان كه همه مجهز به ماسك ضد گاز اشكآور بودند، در مقابل مردم بی دفاع بصورت نظامی صف آرایی کرده بودند. حتي دو تا از كاميون هاي ژاندارمري گرگان و ژاندارمري مشهد مجهز به تيربار بودند.
مأموران در فاصله 50 تا 100 متري فلكه امامزاده در خيابان شهدا بصورت تهاجمي ايستاده بودند، و گزارشها مرتب با بيسيم به شهرباني ميرسيد. سرگرد جهانشاه فرمانده عمليات شهرباني گرگان، بطور مرتب به مردم اخطار ميكرد كه متفرق شوند و تظاهرات نكنند. اما مردم به هيچ قيمتي حاضر به ترك صحنه نبودند.
لذا جمعيت با صلوات و اللهاكبر از امامزاده بيرون آمدند و گرداگرد فلكه امامزاده ]فلكه شهداي فعلي[ به شعار دادن پرداختند: درود بر خميني ، مرگ بر شاه ، مرگ بر آمريكا ، تا خون در رگ ماست، خميني رهبر ماست ، استقلال، آزادي، حكومت اسلامي ، قبر امام هشتم گلوله باران شده، روز و شب شيعيان شام غريبان شده ، و...
برخي از تظاهركنندگان هم پلاكارت هايي مبني بر محكوميت نظام شاهنشاهي در دست داشتند. طنين این فریادها و جمعیتی که تا آن زمان در تاریخ این منطقه بی نظیر بود ، موجب ترس و وحشت ماموران رژيم گردید. سرگرد جهانشاه همچنان با بلندگو به مردم اخطار ميكرد، ولي مردم نه تنها اعتنايي نميكردند، بلكه حتي عدهاي از جوانان شجاعانه در جلوي جمعيت و مقابل نيروهاي مسلح رژيم صف بسته بودند.
در اين ميان آيتالله سيد حبيبالله طاهري گرگاني به همراه آقاي حاج ابراهيم صالحي و آقاي فرشاد براي مذاكره نزد سرگرد جهانشاه كه در خيابان شهدا و در كنار ساير مأموران ايستاده بود رفتند تا به آنها تفهيم نمايند كه سدِّ راه تظاهركنندگان نشوند. اما بي نتيجه بود.
لذا برگشتند به طرف جمعيت، اما ناگهان پرتاب گاز اشكآور و تيراندازي مأموران شروع شد و لحظاتي بعد طنين رگبار گلولهها با گاز و دود و خون و فرياد تصويري از جنگ نابرابر حق و باطل به نمايش گذاشت.
مأموران رژيم كه از شجاعت و ايثار مردم به وحشت افتاده بودند، سوار بر كاميون ها فلكه را دور زده و به سوي مركز شهر يعني فلكه شهرداري به راه افتادند. آنها در كوچهها و خيابان ها هر كس را مييافتند به گلوله ميبستند.
مردم با مشاهده این جنایت خونبار به خشم آمدند و بسوي پاركينگ شهرباني كه در ضلع غربي فلكه شهدا قرار داشت، حملهور شدند و آنجا را با كليه وسايل و ماشين آلاتش که شامل یازده ماشین و انبار البسه و لوازم یدکی بود، به آتش كشيدند. سپس عدهاي نيز به سوي سازمان آتشنشاني رفتند و آنجا را آتش زدند، بيآنكه به كسي از كاركنانش آسيب برسانند.
برخی نیز با چوب و لاستیک آتش زدن و بشکه های خالی خیابانها را می بستند تا مانع از عبور ماشینهای ماموران شوند و روند کشتار مردم را به تاخیر بیندازند. ساکنان هر کوچه و محله ای نیز درب خانه هایشان را برای پناه دادن به تظاهر کنندگان باز می کردند.
پرده چهارم
پس از تيراندازي كه منجر به شهادت و مجروح شدن تعدادي از تظاهركنندگان شد، عدهاي از مردم با هر وسيله ممكن مجروحين و شهدا را به بيمارستان انتقال دادند. برخي هم جهت كمك به مجروحين از كوچه پس كوچهها و خيابان ها خود را به بيمارستان رساندند. بيشتر مصدومين به بيمارستان پهلوي سابق (پنجمآذر فعلي) انتقال يافتند و برخي نيز به بيمارستان فلسفي برده شدند. اما حجم زخمی ها و مجروحين به حدي بود كه از عهده كادر اداري پر تلاش و ايثارگر بيمارستان خارج بود و به همين علت مردم مسلمان داوطلبانه و مشتاقانه به ياري آنها شتافتند. پزشكان متعهد نيز مشغول مداواي مجروحين بودند.
مأموران شاه که به هیچ مرام و قانونی پایبند نبودند حتی به آمبولانسها و داروخانه ها و بیمارستان هم شلیک می کردند. به همین خاطر آنها بعدازظهر همین روز واقعه، انبوه جمعيتي را كه جهت كمك به مجروحين و اهداي خون به بیمارستان پنجم آذر(پهلوی سابق) آمده بودند به گلوله بستند كه منجر به مجروح شدن عده ای در جلوي حسابداري و شهادت يك نفر بنام سید نظام الدین نبوی در باغچه بيمارستان شد. در حالي كه حمله به بيمارستانها و آمبولانسها از نظر قوانين داخلی و بينالمللي کاملا ممنوع است. مرحوم دكتر بابايي رئيس پزشك قانوني وقت بعنوان يكي از شاهدان عینی حمله آن روز مأموران به بيمارستان، سالها پیش در مصاحبه با مولف گفت:
« اين واقعه خاطرهاي فراموش نشدني براي اكثر اطباي اين شهر است، چرا كه آن روز بطور علني به حريم پزشكان تجاوز شد و علیرغم اينكه كليه پزشكان شروع به اعتراض كردند، ولي مسئولين امر به اين مسئله توجه نكردند. بلكه حتي تلفن هاي تهديدآميزي به بيمارستان شده بود كه مأموران تلفني تهديد به آتش زدن بيمارستان ميكردند... بعد ما به آن مسئول نظامي تلفن كرديم كه آقا مأمورين شما تهديد ميكنند كه ميخواهند بيمارستان را آتش بزنند شما يك اقدامي در اين خصوص بكنيد، گفتند ما هيچ كاري نميتوانيم براي شما انجام بدهيم، در حالي كه مسئوليت حفظ نظم شهر به عهده اين شخص گذاشته شده بود و حتي قبل از اين واقعه تمام وسايل آتشنشاني را جلوي شهرباني نگه داشته بودند. روز حادثه در حالي كه تمام بيماران مواجه با خطر مرگ بودند آن شخص حتي از فرستادن يكي از ماشين هاي آتشنشاني به بيمارستان خودداري كرد.»
پرده پنجم
براساس اسناد مربوط به شهرباني و ژاندارمري گرگان، آمار مهمات مصرف شده در روز پنجم آذر سال1357، قريب به 8 هزار عدد انواع گلوله مي باشد كه توسط ماموران رژيم پهلوی برای سرکوب مردم بيگناه گرگان و برهم زدن تظاهرات مسالمت آمیز آنان شليك شد كه به اعتراف يكي از مأموران شهرباني- در روز محاكمهاش پس از انقلاب- «روز پنجم آذر حدود 5000 گلوله فقط از سوي شهرباني مصرف شده است.»
ضمن آنكه در هيچ يك از حوادثي كه در طول مبارزات انقلاب اسلامي در گرگان بوقوع پيوست ديده نشده كه دژخيمان شاه تا اين حد سلاح و مهمات در سركوبي مردم مسلمان منطقه بكار ببرند. در نتيجه اين سركوبي بي رحمانه در آن روز ، حدود 150 نفر زخمي شدند و 14 نفر هم به شهادت رسيدند، كه اسامي شهدا به ترتيب الفبا عبارتند از :
1- حسين امير لطيفي 2- صديقه پروانه 3 - سيداسماعيل حسيني 4- عباس خالداران 5- احمد سبطي 6- حجتالله عباسي7- ابوالقاسم علاءالدين 8- نرگس قصابان 9- حسين محبيراد 10- حسين مقصودلو 11- سيد نظامالدين نبوي 12- حسين علي نصيري 13- فرامرز ويزواري 14- ابوالحسن هادي .
غلامرضا خارکوهی