تابناک ایلام ::شاید به خاطر بی تفاوتی مسئولین در کاهش دغدغه های مردم ،شاید هم بخاطر بی برنامگی وآبکی بودن طرحهای پیشگیرانه آسیبهای اجتماعی ،امروزه استان ما توانسته است مقام اول برخی آسیب ها نظیر خودکشی را کسب نماید.هر روز هم شاهد سایه سیاه ناشی از خود کشی بر سر جگر گوشه های مردم هستیم وآب از آب هم تکان نمی خورد.مسئولین ودستگاهها بیست گانه مرتبط با آسیبهای اجتماعی هم فقط بلدند گزارش بدهند که فلان کار انجام شد واز قِبَل آن صدها میلیون تومان اعتبار هزینه بشود وبه همین راحتی بساط آسیب های اجتماعی جمع شده ،اما حقیقت این است دم خروسش کماکان پیداست.
شاید هم بخاطر طبیعی شدن این مقوله و تبدیل شدن آن به بخشی از زندگی مردم استان است که مردم ومسئولین هم خودکشی را جزئی از زندگی مردمانش به حساب آورده و این روزها همه با بی تفاوتی از کنار آن گذشته و یاد گرفته اند فقط حلوای رفتگان ناشی از این سایه سیاه را تناول کرده و الفاتحه ..اما انگار نه انگار که انسانی ،عزیز پدر ومادری ویا سایه سر خانواده ای از دست رفته است .!
در بررسی ها مثلا کارشناسی هم بارها وبارها شنیده وخوانده ایم که ریشه خودکشی ها ازمسایل ومشکلات مالی واجتماعی ونا آگاهی صورت گرفته وراه برون رفت از آن هم آگاه سازی وفرهنگ سازی است واین موضوع هم فقط وفقط همانند حروف والی نوشته می شوند و هرگز خواندنی هم در کارنیست .
شاید تصور اولیه ما در مواجهه با خودکشی این موضوع باشد که بن بست در حل مشکلات وناآگاهی افراد به تبعات اجتماعی وخانوادگی ناشی ازآن ومشکلات اجتماعی نظیر بیکاری و مسایل مالی افراد منجر به این پدیده شوم شود.اما تصور اینکه یک فرد تحصیلکرده با دانش وآگاهی کافی و نداشتن دغدغه مالی و شغلی چرا باید به خودکشی منجر شود قدری به تامل وبررسی نیاز دارد.
دور روز گذشته دختر دانشجوی دانشگاه ایلام با استفاده از مصرف قرص برنج مبادرت به خود کشی نمود و روزگذشته هم در کمال آرامش وبی سروصدا وخبری شدن این اتفاق ناگوار ،مراسم تشییع وتدفین وفاتحه او هم برگزار شد وتمام.
اما آنچه باقی مانده،سوال های متعددیست که هرچند تاکنون بارها پرسیده شده وبه برخی از آنها پاسخ داده نشده و برخی از پاسخهای داده شده هم درحدی نبوده اند تا اقناع افکار عمومی را در پی داشته باشند . اما وااقعا سوال اینجاست که چرا در استان ما با وجود آمارهای داده شده و اقدامات بسیار زیاد دستگاههای متولی بازهم آمار خودکشی رو به افزایش است.
چرا با وجود اینکه در بسیاری از موارد ،ناآگاهی ووضعیت فرهنگی را عامل بسیاری از خودکشی ها اعلام کرده اند ،اما سرایت خودکشی به درون مراکز علمی چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ نقش خانواده ها در سخت گیری ازداوج وعدم تمکین به خواست جوانان و پافشاری بر تعصبات سنتی تا چه اندازه بر افزایش این روند موثر است؟
چرا باوجود اینکه خودکشی با قرص برنج امروزه به یکی از متدهای خودکشی مبدل شده بازهم براحتی این ابزار کشنده دراختیار مردم قرارمی گیرد؟ گیرم که توجیه عرضه کنندگان استفاده برای آفت کشی باشد ،اما به یک دختر دانشجو نمی آید که قرص را برای آفت کشی خریداری نماید!
چرا باوجود حساسیت این موضوع واینکه خودکشی یک دختر دانشجو در مرکز علمی وآموزشی به وقوع پیوسته است ،مسئولین استان ،رسانه ها و مسئولین دانشگاه به راحتی وبدون سروصدا از کنار این مساله مهم گذشتند وحتی حاضر به انعکاس خبری آن نشدند ؟آیا این بی تفاوتی می تواند دلیلی بجز عادی شدن خودکشی در استان داشته باشد؟
ذکراین نکته ضروریست ، قبل از اینکه متولیان ،رسانه را به بزرگنمایی و تشویش متهم کنند آمار همین یکی دوماه پیش برای تبرا از اتهاماتی که یک پای ثابت جوابیه سازمانها ودستگاههای اداری شده است کفایت می کند . از خودکشی همزمان دو دختر نوجوان درشهرستان ملکشاهی ،تا خودکشی یک جوان ایوانی با سلاح گرم و خودکشی اخیر این دختر دانشجو وخودسوزی روزگذشته یک جوان دیگر درشهرستان چرداول ،فقط وفقط مواردی هستند که خبر آنها به دست رسانه ها رسیده است وگرنه به جرات می توان گفت آمارها بیش از این است.
به هرحال موضوع نگران کننده این است که خودکشی دراستان به سمت عادی شدن سوق داده می شود واین موضوع می تواند بی تفاوتی مسئولین ودستگاههای متولی در برنامه ریزی بهتر وعلمی تر را بدنبال داشته باشد. بهتر است تا دیر نشده با تجدید نظر در روشهای جاری مقابله با آسیبهای اجتماعی ،کنترل عامل بحران زا نظیر بیکاری وتسهیل ازدواج جوانان وفرهن گسازی بیشتر وتاثیرگذار تر بمنظور عبور از روشهای سنتی ومتعصبانه حاکم بر زندگی مردم استان ،راه را بر روند افزایش این پدیده شوم ببندیم.