به گزارش تابناک قزوین به نقل از خبرگزاری فارس از آبیک، شهرستان آبیک 17 شهید دانشآموز در دوران دفاع مقدس تقدیم انقلاب اسلامی کرده که دو تن از این شهیدان با یکدیگر برادر بودهاند.
شهیدان عباس و علیرضا شجاعی که شهادت هر کدام حکایتی دارد و پدر و مادر بزرگوار این دو شهید در گفتوگو با خبرنگار فارس در شهرستان آبیک به بیان شوق و ذوق این دو برادر دانشآموز برای جبهه و شهادت پرداختند.
* سه بار عباس از من طلب رضایت کرد
اقدس شجاعی مادر شهیدان شجاعی در گفتوگو با خبرنگار فارس در آبیک اظهار میکند: عباس، فرزند نخستم بود که در سال دوم دبیرستان و رشته علوم انسانی مشغول به تحصیل بود و به جبهههای نبرد حق علیه باطل رفت.
وی میافزاید: آن زمان شرایط ایجاب میکرد که جوانان به جبهه بروند و زمانی که امام خمینی(ره) فرمان داد، جوانان وطن از سنگر مدرسه عازم سنگر جبهه شدند.
این مادر شهیدان ادامه میدهد: پسرم به همراه دیگر جوانان و نوجوانان با شناختی که از امام داشتند، راه خود را انتخاب کرده و جان بر کف راهی جبههها شدند.
شجاعی اضافه میکند: زمانی که انقلاب پیروز شد در تهران ساکن بودیم به همراه فرزندانم در تمام راهپیماییها و تظاهرات شرکت میکردیم حتی پسرانم ما را به شرکت در راهپیماییها و تظاهرت راهنمایی میکردند.
وی خاطرنشان کرد: عباس پسر و فرزند اولم بود و علیرضا با سه سال فاصله پسر و فرزند دومم بود.
این مادر شهید بیان میکند: زمانی که عباس قصد رفتن به جبهه داشت نزد پدرش رفت و اجازه گرفت؛ پدرش میگفت خیلی زود است که عازم جبهه شود و در پاسخ گفته بود امام(ره) دستور داده و اگر شما رضایت دهید من میتوانم به جبهه عازم شوم که پدرش رضایت داد.
شجاعی میافزاید: عباس برای گرفتن رضایت از من چند بار دور من چرخید، به وی گفتم که مگر چند سال داری که از تو راضی نباشم.
وی ادامه میدهد: عباس سه بار از من سؤال کرد که از من راضی هستی و میگفت شنیدهام اگر پدر و مادر از انسان راضی باشند، انسان به هدفش میرسد.
این مادر شهیدان اضافه میکند: پرسیدم عباس هدفت چیست که گفت شهادت است و دوست دارم با شهادت از دنیا بروم که آخرین جملاتش هم همین بود.
شجاعی خاطرنشان کرد: فرزندم عباس دو ماه بعد از رفتن به جبهه در فروردین ماه سال 61 در عملیات فتحالمبین منطقه شوش دانیال در حالی که 16 ساله بود به مقام رفیع شهادت نایل آمد.
وی بیان کرد: جالب این بود که عباس نخستین شهید آبیک بود که در این شهر تدفین شد این درحالی بود که سه شب پست سر هم خوابش را میدیدم.
این مادر شهید میافزاید: شب اول عباس از من سوئیچ ماشین خواست و گفت راه بسیار سخت است و دوباره به خوابم آمد و گفت راه ماشینرو نیست سوئیچ موتور را از من درخواست کرد و به وی دادم.
* همانند پرندهای بر روی زانوهایم نشست
شجاعی ادامه میدهد: شب سوم هم که خواب دیدم عباس همچون پرندهای پرواز کرد و بر روی زانوهایم نشست و گفت من به کربلا و امام حسین(ع) رسیدم، امیدوارم که شما هم به کربلا برسید.
وی اضافه میکند: از طرف سپاه برای دادن خبر شهادت عباس به منزل ما آمدند، کسی نمیتوانست خبر را بدهد، گفتم میدانم که عباس شهید شده و یقین دارم چراکه خوابش را دیدهام.
این مادر شهید خاطرنشان کرد: انگار که فردی به من دستور دهد، مقالهای نوشتم و لطف الهی شامل حالم شده بود و به قدری نیرو داشتم که در مراسم تشییع عباس مقالهام را قرائت کردم؛ خدا همانگونه که عباس را به ما داده بود از ما گرفت و صبر و شکیبایی را هم به ما عطا کرد.
شجاعی اذعان میکند: به من اجازه نمیدادند که پیکر فرزندم را مشاهده کنم که التماس کردم و 15 دقیقه به من اجازه دادند؛ بدون اینکه ناراحت شوم، حرف دلم را به عباس گفتم و او هم همانند چراغی نور، میافکند؛ آن زمان را نمیشود توصیف کرد.
به گزارش فارس، با نشان دادن وصیتنامه شهید عباس شجاعی توسط مادر بزرگوارش به بخشی از این وصیتنامه اشاره میشود.
از شما خانواده عزیزم درخواست میکنم که پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام بزرگوار و زحمتکشمان را تنها نگذارید.
این شهید خطاب به بردارانش گفته بود که درس را سبک نشمارند چون دانشآموزی بر هر فرد مسلمانی واجب است و همچنین اگر درصد تحصیلکرده مملکت کم باشد باید از مستشاران اجنبی استفاده کنید و خودتان میدانید آنها چه بلایی به سر ما میآورند.
* شناسایی پیکر شهید مشکل بود
پدر شهیدان شجاعی در گفتوگو با خبرنگار فارس در آبیک میگوید: مدیر مدرسه به وی گفته بود که اگر رضایت پدرش نباشد نمیتواند به جبهه اعزام شود.
رضیالله شجاعی میافزاید: روزی عباس به نزدم آمد و گفت اگر رضایت دهم به جبهه میروم که رضایت نامه را گرفت و سه روز بعد از گرفتن رضایت به جبهه رفت.
وی ادامه میدهد: به همراه مادرش به تهران رفتیم و کولهپشتی سربازی برای عباس خریدیم و به همراه دیگر رزمندگان آبیک از جمله آزادگان سلامالله کاظمخانی، سلطانیان و همچنین رزمنده شکرالله طاهری در مسجد امام جعفرصادق(ع) شهر آبیک به قزوین و سپس به شوش خوزستان رفته بودند.
این پدر شهیدان اضافه میکند: یکی از شهدای آبیک به نام شهید آموخت، پدر شهید آموخت را تعریف میکرد که نوجوان 13 سالهای به تنهایی داخل کانال تاریک رفته و بازگشته بود که بیانگر شجاعت و وجود امداد غیبی بوده است.
شجاعی خاطرنشان میکند: خمپاره به رزمندگان منطقه شوش در عملیات فتحالمبین اصابت کرده که به بخشی از سر، دست و پا عباس فرزندم هم اصابت میکند.
وی بیان میکند: شناسایی پیکر شهید مشکل بود که شکرالله طاهری به سمت پوتینی میرود و متوجه میشود نام عباس روی آن نوشته شده؛ این گونه بود که پیکر وی را شناسایی و وی را پیدا میکنند.
این پدران شهید تصریح کرد: وصیتنامه شهید عباس از طریق نامهای، از جبهه به دست ما رسید و پیکر مطهرش هم را در حوزه مقاومت بسیج ثارالله(ع) به ما نشان دادند و سپس مراسم تشییع و تدفین برگزار شد.
* علیرضا التماس دعا دارد
شجاعی میافزاید: علیرضا فرزند و پسر دوم ما بود که همیشه به همراه عباس برادرش در پایگاه بسیج بود و در برنامهها شرکت میکرد.
وی ادامه میدهد: فرزندم سه سال در جبهه بود و با شهید حجتالاسلام اسماعیل طباطبایی امام جمعه شهر آبیک در منطقه عملیاتی حضور داشت.
این پدر دو شهید اضافه میکند: روزی شهید طباطبایی به من گفت که علیرضا التماس دعا دارد، منظورش این بود که رضایت میخواست که رضایت دادم.
شجاعی خاطرنشان کرد: شبی خواب علیرضا را دیدم و بعد از آن که متوجه شدم که شهید شده است.
وی بیان کرد: یکی از همرزمان فرزندم تعریف میکرد زمانی که تیر رگبار به سمت ما زده شد، دیدم که به سر علیرضا هم اصابت کرده بود.
این پدر شهیدان میافزاید: هفت سال پیکر فرزند شهید 19 سالهام در منطقه عملیاتی شلمچه جاویدانالاثر بود و توسط گروه تفحص، کارت بسیج و لباسهایش در سال 72 شناسایی شد.
مادر شهیدان شجاعی با بیان اینکه علیرضا در سال 65 در منطقه عملیاتی شلمچه و عملیات والفجر هشت جاویدالاثر میشود، مطرح میکند: زمانی که پیکر فرزندم تفحص و شناسایی میشود به همراه پدرش در طالقان بودیم که علیرضا به خواب من آمد و گفت با اسرا به آبیک آمدهام.
* همیشه دلتنگ فرزندان شهیدم هستم
شجاعی میافزاید: دوری هفت ساله علیرضا خیلی برایم سخت بود و هر زمانی زنگ خانه به صدا در میآمد احساس میکردم که علیرضا آمده است.
وی ادامه میدهد: خون دو فرزند شهیدم بالاتر از خون امام حسین(ع) نیست که به خانوادهها توصیه میکنم فرزندانشان را در مسیر حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) تربیت کنند تا مملکت آباد شود.
این مادر دو شهید اضافه میکند: همیشه دلتنگ دو فرزند شهیدم هستم و نمیشود دلتنگ نشد این درحالی است که همیشه دل بهانه شهیدانم را میگیرد و اگر این مهم نباشد، یادمان میرود و شهدا را فراموش میکنیم.
پدر شهیدان علیرضا و عباس شجاعی هم اذعان میکند: والدین نباید نسبت به تربیت فرزندان خود بی تفاوت باشند بلکه باید در تربیت دینی و درست آنان کوشا بوده و افرادی مؤمن و متعهد تحویل جامعه دهند.
شجاعی میافزاید: هر اندازه فرزندان این مرزو بوم با شهدا بوده و اهل عبادت و نماز و دعا باشند، بیشتر به وجود آنها افتخار میکنیم؛ نمیتوانم در خصوص شهدا قضاوت کنم.
وی ادامه میدهد: از مردم و مسؤولان درخواست میشود در ترویج فرهنگ حجاب و حفظ آن تلاش کرده و مسؤولان دانشگاهها هم کار فرهنگی انجام دهند.
شجاعی اضافه میکند: از دانشآموزان درخواست میشود با تلاش و کوشش راه شهدا را ادامه دهند و در مسیر ولایت فقیه حرکت کنند.
در بخشی از وصیتنامه چند صفحهای دانشآموز شهید علیرضا شجاعی آمده است: ای امت حزبالله! به افراد فتنهانگیز و بیبند و بار و متجاوز به حدود الله هشدار دهید که دیگر دوران ظلم و ستم و عیاشی و انحراف و فساد گذشت بیایید خود را منور کنید به انوار عالی نورانیت، الهیت و معنویت.
در بخش دیگری از وصیتنامه این شهید بیان شده است: در زندگی فردی و اجتماعی خود رنگ خدایی بگیرید و به اصلاح دنیا و آخرت خود بپردازید.
به گزارش فارس، شهدا رفتند و تا ابد جاوادنه شدند این ما هستیم که ماندهایم و باید راه شهدا را ادامه دهیم تا در آخرت شرمنده شهدا نباشیم و در درگاه الهی سربلند و عاقبت بخیر باشیم.