شهروندان و شبکههای اجتماعی
درگذشته بخش عمدهای از زمان شهروندان به مطالعه یا گپ و گفت: با دوستان و آشنایان و سرکشی به اقوام میگذشت. شیرینترین لحظات زندگی تعطیلات پایان هفته بود چرا که دیدار با دوستان و نزدیکان را به همراه داشت و انرژی جدید در جسم و روح شهروندان میدمید. اکنون اگر لحظهای از محدوده امواج اینترنت یا موبایل خارج شویم، سراسیمه آن را میجوییم؛ گویی گم گشتهای داریم، که زندگی ما به آن وابسته است. اگر منطقی به این موضوع نگاه کنیم از پس آن آسیبهای متعددی را مییابیم که ارزش این همه حسرت خوردن و دلنگرانی را ندارد. نخست آن که به اعتقاد کارل تارو گرینفلد، روزنامهنگار، ما به نوعی تقلید از دانایی در شبکههای اجتماعی رسیدهایم. در واقع بهرهمندی بیهدف از شبکههای اجتماعی و فضای مجازی نه تنها دانایی نیست بلکه تقلید از منابعی است که صحت انتشار آن مشخص نیست.
هرچند نمیتوان استفاده صحیح از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را منکر شد. اما آیا توان و دانش و تخصص ما در حدی است درستی یا نادرستی این اطلاعات را دریابیم و آن تجریه و تحلیل صحیح کنیم؟ اکنون بخش عمدهای از کاربران شبکههای اجتماعی بدون آن که ما آگاه باشیم، با زیرکی هر آن چه را میخواهند به خورد ما میدهند.
مطالعهای در دانشگاه ناتینگهام تایید میکند، همه صفات روانشناختی و شخصیتی، مانند غفلت از زندگی شخصی، ایجاد مشکلات ذهنی، فرار از واقعیت، تجربیات تغییر حالت، تحمل و پنهان کردن رفتار اعتیادآور به طور کامل در کاربران شبکههای اجتماعی ظهور و بروز دارد. یعنی آنها وابستگی شدید به شبکههای اجتماعی دارند و دوری از این فضا نشانههای این وابستگی شدید (اعتیاد) را در رفتار بیرونی آنان در قالب پرخاشگری و تلاش برای رسیدن به آن و صرف وقت برای استفاده از آن به هر قیمت پدیدار میکند. از دیگر آثار مخرب شبکههای اجتماعی هم نبود و یا کاهش تربیت فرزندان، درگیری و از هم گسستگی کانون خانواده، طلاق عاطفی و مانند آن را هم میتوان نام برد.
حال آنکه صرف اندک زمانی برای جستوجو در شبکه اینترنت این حقیقت را آشکار میکند که خیلی از نویسندگان و یا منتشرکنندگان این مطالب نه در آن حوزه صلاحیت و تخصص کافی دارند و نه آن قدر زمان برای انتشار این مطالب صرف میکنند. در این بین کاربران وقت گرانبها و عمر عزیز را بیهوده و بیهدف از دست دادهاند و هزینههای برق و اینترنت به زندگی آنها افزوده شده است. فرصتی که میتوانست برای پیگیری و حل مشکلات شهر و شهروندان، مطالعه کتاب، سرکشی به اقوام و رسیدگی به امور عقب افتاده زندگی صرف شود و پایداری زندگی و دوام دوستیها و محبتها را محقق کند. اکنون بر اساس آمار، شهروندان ایرانی روزانه ۴ ساعت از وقت مفید خود را صرف بازدید از شبکههای اجتماعی میکنند.
بهرهمندی بیهدف از شبکههای اجتماعی در زندگی غم و اندوه را در ما افزایش میدهد و احساس انزوای اجتماعی را در ما تقویت میکند. فضای مجازی سبب بروز حسادت شده و به جای پرداختن به زندگی واقعی، خودنمایشی در ما ظاهر میکند که مبنای واقعی برای آن در زندگی وجود ندارد. در این فضا دوستان مجازی را به دوستان واقعی ترجیح میدهیم. سرانجام آن هم ایجاد شهری خموش و ناپایدار به لحاظ رفتار اجتماعی وافزایش تنشهای خانوادگی است؛ شهری که باید بوستانهایش آکنده از صدای کودکان باشد مردان و زنان و جوانان و نوجوانانش، در میدان رقابت سالم زندگی شهری، گویی سبقت را در تحقق پیشرفت و توسعه شهر از یکدیگر بربایند.
حمید نصرتی قانعی
کارشناس ارشد روانشناسی