به گزارش
تابناک همدان، به نقل از شفقنا، این روزها اخبار جاری جهان بر نگرانیهای موجود افزوده و لایه دیگری از وحشت به آن اضافه کرده است. مهمترین این اخبار شیوع مجدد کرونا، بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، فجایع جاری ناشی از تغییرات آبوهوایی؛ بحرانهای جهانی که کنترل آن از دست فرد خارج است و به آسانی میتوانند ما را به درماندگی، وحشت و اضطراب دچار کنند. در این موقعیت آیا رسانهها میتوانند در حین اینکه به کار اطلاع رسانی بپردازند، اما به ایجاد آرامش هم در جامعه کمک کنند؟ علی شاکر، دکتری علوم ارتباطات و از روزنامه نگارانی است که ضمن تاکید بر اینکه دورههای از تاریخ اضطراب و نگرانی باعث ادامه حیات بشری شده، بر نوع مواجه مخاطب با رسانه و اخبار اشاره میکند و در گفتگو با شفقنا رسانه میگوید: مسالهای که شاید کمی باعث آرامش باشد این است ما هر اطلاعی را «خبر» فرض نکنیم، منبع آن را ارزیابی کنیم، رسانهی انتشار دهنده را بشناسیم، پیش خودمان اطلاعات را سبک-سنگین کنیم، صرف اینکه با عقاید یا خواستههای مطلوب ما هماهنگ است، آن را حقیقت مطلق ندانیم و…. آن موقع است که میتوانیم تا حدی با فراغ بال به دنیای اطراف خود نگاه کنیم. البته در عین حال که همچنان برخی توصیهها را رعایت میکنیم.
متن این گفتگو را در ادامه بخوانید….
زمانی که حجم اخبارمنفی در جامعه زیاد میشود، رسانهها چگونه میتوانند در حین اینکه به کار اطلاع رسانی بپردازند، به ایجاد آرامش هم در جامعه کمک کنند؟ به عبارتی رسانه چه مسئولیتی در قبال آرامش فکری جامعه دارد؟
اجازه بدهید با یک مزاح به نسبت جدی به این پرسش شما پاسخ بدهم. نه در ایران که در رسانههای سایر کشورهای جهان هم کار رسانه «فروش ترس» است. ارزش خبری «برخورد» سبب میشود تا «خبر بد، [برای ما روزنامهنگارها]خبر خوب» باشد؛ چون به واسطهی انتشار اخبار کشمکشآمیز، ذهن افراد را میتوان متمرکز کرد بر ضرورت «زنده ماندن». وقتی میگوییم بلایای طبیعی یا جنگها کشمکش دارند و مورد توجه رسانهها هستند، در واقع داریم روی این نکته تاکید میکنیم که ذهن آدمها به طور طبیعی به این موضوع توجه بیشتری دارد. اگر انسان به لحاظ تاریخی میخواست نسبت به تهدیدهای دنیای اطراف خود کمتوجه باشد، اثری از او باقی نمیماند. اینجاست که اضطراب و نگرانی در دورهای از تاریخ اتفاقاً مایهی ادامهی حیات ما شده است. اما موضوع نگرانکننده این است که این اضطراب در دورهی جدید به طور مستمر بازتولید میشود.
اگر زمانی که انسان به خاطر ترس از حملهی یک حیوان وحشی به کمک اضطراب و ترشح هورمونهای فوقکلیوی میتوانست فرار کند و خودش را زنده نگه دارد، امروز این حیوان وحشی تبدیل به اخبار نگرانکننده شده است. زنگ خطر زمانی در ذهن انسان، روزی دو یا سه بار به صدا در میآمد و امروز به لطف رسانهها، بوق ممتد میزند. چرا؟ چون به کمک همین بوق ممتد است که رسانههای بیشمار در دنیا میتوانند کالای خود را بفروشند.
نکتهی مهم این است که از این مدل کسب و کار رسانهها نمیتوان خلاص شد. با توصیههای اخلاقی هم نمیتوان آنها را متعادل کرد. بستن و تنبیه کردنشان هم که غلط اندر غلط است؛ بنابراین میماند فعال عمل کردن مخاطب. اینجاست که موضوع سواد رسانهای انتقادی پا به میان میگذارد.
ما از پس اخلاقی کردن بیشتر رسانهها بر نمیآییم، ولی دستکم آن مراکزی که دغدغههای جمعی دارند، میتوانند چند نکته را به مخاطبان گوشزد کنند. مثلاً دربارهی همین همهگیری جهانی کرونا. اینکه هنوز این بیماری وجوه ناشناختهی زیادی دارد. یافتههای روزانه دربارهی شکل عملکرد ویروس، هر لحظه میتواند به کلی نقض شود. زمان زیادی از تزریق واکسن نمیگذرد، پس با اینکه فعلاً واکسن مزایای زیادی داشته است، ولی واقعاً معلوم نیست در آینده هم اثر مثبت واکسن ادامه خواهد داشت یا نه. (البته امیدوارم همین طور باشد، ولی تاکید من این است که ما اطلاعات کمی در این رابطه داریم.)
در این شرایط رسانهها اگر هم نخواهند شیطنت کنند، در عمل درگیر انعکاس لحظهای یافتههایی هستند که ممکن است خیلی زود اشتباه بودن آن مشخص شود. اینجاست که در واقع رسانههای جدی و رسمی هم دارند با اعتبار خود قمار میکنند و چارهای جز این ندارند.
اما چیزی که شاید کمی باعث آرامش باشد این است که هر اطلاعی را «خبر» فرض نکنیم، منبع آن را ارزیابی کنیم، رسانهی انتشار دهنده را بشناسیم، پیش خودمان اطلاعات را سبکسنگین کنیم، صرف اینکه با عقاید یا خواستههای مطلوب ما هماهنگ است، آن را حقیقت مطلق ندانیم و…. آن موقع است که میتوانیم تا حدی با فراغ بال به دنیای اطراف خود نگاه کنیم. البته در عین حال که همچنان برخی توصیهها را رعایت میکنیم.
فکر میکنید چگونه میتوان در حین اطلاعرسانی درست و اصولی، پیامدهای اخبار منفی را مدیریت کرد؟
موضوع این است که در شرایط بحرانی نمیتوان از رسانهها فاصله گرفت و در کل آنان را کنار گذاشت. نمیتوان در حالی که روزانه حدود ۶۰۰ نفر از هممیهنان ما به خاطر کرونا فوت میکنند، هر صبح پنجرهها را باز کرد و در رادیو فریاد شادمانه زد: «به به چه روز زیبایی». اینکه «شادیات را حفظ کن» برخاسته از نوعی مثبتاندیشی مدرن و بسیار باسمهای است که در عمل فقط غمها را میخواهد فرو کند زیر فرش ناخودآگاه فردی و جمعی ما.
فرض کنید در گودالی گیر کردهایم و یکی از همراهان مدام با ترس تکرار میکند که «ما میمیریم». اما کسی هم هست که گاهی از سوراخی سرک میکشد و خبر از بیرون میدهد. حال شما ترجیح میدهید به حرف کدامها گوش دهید؟ حتی اگر دیدبان گودال هم گاهی اخبار بدی بدهد، بهتر از آن آیهی یأسی است که یکی از همراهان میخواند.
نوع مواجههی ما با رسانهها هم باید همین طور باشد. اینکه بدانیم کدام یک از اطلاعات برخاسته از مأیوسسازی و کسب توجه کاذب است و کدامیک سعی میکند دستکم اطلاعاتی به ما بدهد که میتواند برای ادامهی حیات ما مفید باشد.
با این اوصاف عملکرد رسانهها را در هفتههای گذشته (با توجه به حجم بالای اخبار منفی) چگونه ارزیابی میکنید؟ چه کاری باید انجام میدادند که ندادند؟
اگر منظورتان این است که نباید از تلخیها میگفتند که خب من موافق نیستم. چه رسانه از این تعداد کشتهها بگوید چه نگوید مردم خودشان میبینند که چهطور عزیزانشان دارند از دست میروند؛ بنابراین رسانه بهتر است که تنها خط رسمی اطلاعرسانی را دنبال نکند.
از طرف دیگر، با توجه به اینکه بسیاری از رسانهها در ایران دستکم به لحاظ مالی و مالیاتی به دولت وابستهاند، این است که سعی میکنند در قالب اطلاعرسانیهای کلی حرفهایی بزنند که به کسی بر نخورد.
باید افکار عمومی را آماده کرد. اگر اوضاع مناسب نیست، باید به مردم گفت. میترسند؟ اشکالی ندارد. گاهی بهتر است بترسند تا بتوانند در کاهش اثرات منفی یک بحران به خود و دیگران کمک کنند.
حتماً که رسانهها باید در زمینهی تقصیرها و قصورهای مرتبط با واردات و ساخت واکسن شفافسازی کنند. ولی موضوع این است که در حال حاضر دغدغهی اصلی مردم پیدا کردن مراکزی است که بتوانند با سرعت بیشتری واکسن بزنند. اینکه به جای اطلاعرسانیهای شفاف در این زمینه «فقط» روی پروندههای ناکارآمدی مسئولان تمرکز کنیم، تنها به خشمی بیهوده دامن زدهایم. باز هم تاکید میکنم تنها منظورم در این برههی حساس و حیاتی کنونی و حتماً که نباید از تقصیر مسئولان امر در این زمینه گذشت یا آن را توجیه کرد.