بانوی تنهای نینوا با گلوی مرثیهها حدیث تشنهترین دستهای صحرا را میخواند. مادر پروانههای بیقرار نینوا چندبار دلت کوه میشود و به لرزه درمیآید؟ بانوی هزار داغ! کجا میرود بانوی مهربانیها، با سینهای که داغ هزار کوه را به سوگ نشستهاست.
کجا میرود سایه سار بنیهاشم؟ آنگاه که دستهای رشید عباس را در دستهای حسین نهاد و علمداری یک انقلاب را در سایه اطاعت از ولایت به او یادآوری کرد. ای مرهم زخمهای کهنه مولا و مادر غمهای فرزندان فاطمه، ای شاهبیت غزل عاشقانه زندگی برادر! کربلای جاویدان و جاودانه، قرآن یک بار دیگر از حنجره عاشورا تلاوت شد. هرچند خیمهگاه حسین همیشه ایام بر پاست، از آن روز که بر ساقههای عرش با خطی از عشق پنج نورالهی را نوشت، از همان زمان، خیمهگاه عشق برپا شد.
هزار سال گذشت از حکایت مجنون/ هنوز مردم صحرانشین سیهپوشند هنوز شام، بوی غربت و غم دارد و همچنان سرزمین شام شور شهادت و شیدایی خواهرانهات را از پس دیوارهای بلند دروازه ساعت، ثانیه به ثانیه در گوش تاریخ تکرار میکند و هنوز زمان برای روزهای زنگخورده تاریخ بیغیرتی در حسرت مردمانی غیرتمند برای مدافعان حرمت آغوش میگشاید و نامت بر قلبها قوت میدهد.
قصه اندیشیدن به شام قصه تلخی است، که با دلهای پر خون و شیدا و بیمحنت فراق دارند و درد اشتیاق، اندیشه وصال به خورشید نینوا و قصه فراق ، اندیشه دلدادگانی است که سوخته جلال و جمال خورشیدند و لذت را در ذوق وجود میدانند و میدانند که دلهای بیعشق بسان چشمهای بینور است و آن سان که انسان تشنه به دنبال چشمه آبی در کویر میگردد که شوق بر بسته و قدم در راه طلب و ظهور نهادهاند حاجت به دامان عقیلهبنیهاشم آویختهاند. به سیمای آفتاب آسمان شام بر بهترین خلقت خداوندی، بر بلندای خورشید خواهری در سرزمین غربت و غریبانه شام.
بر همو که پس از قرنها صیانت و حفاظت از حریم حرمش، نشاط جان شیعیان جهان و دلهای عاشقان است. دمشق کعبه حاجات یاران مدافع مردانگی و غیرت دینی و مروت ماندگار تاریخ نینواست و مرقد نورانی حضرتش قبله آخرین نور از نخستین نور نینوا در دل صحرای کربلاست و شیعیان انتظار زیارت بارگاهت را به حلاوت زیارت عاشقانه شهیدان مدافع حرمت بر جان خریدهاند؛ ای عالم آرای خطبه غیرت و معرفت. چه بسیارند، قوم شوریدهحالی که از نژادهای گوناگون و با زبانهای مختلف اما متحد وصف شوریده حالی خود میگویند.
آنان زائران عشقاند و جز حرم دوست جایی نمیروند، کجا را دارند که بروند؟ جز حرم او که خواهر ولی خدا و دخت ولی ا... است. آنان میخواهند بر بال کبوتران حرم سوار شوند و چونان به پرواز درآیند و بر فراز آسمان آبی حرم پرواز کنند. به راستی که گنبد طلایی و زرین بارگاه و مدفن بانوی محشر، چون خورشیدی است که بر کویر دلهای مشتاقان بسیاری میتابد.
براستی که حرمها، حرمت دارند و حرم بنت بوتراب، حرمیاست که کعبه عشق است و به روی همگان باز است و باید حرمتش را پاس داشت.حرم زینب گلستان آلطه، زیباترین محفل روحانی زمینیان و آسمانیان است. عشقبازان همگان گلچین گلستان زیارت این حریماند، عاشقان در درگاه زینب کبری سلاما... علیها با دست و پایند، عارفان بر خوان احسان بیبی ریزهخوارند، ستارگان و سیارگان ایوان حرم، گل چینند. مهر و ماه شمع فانوس شبستانهای این حرم هستند.